تروریسم کور در تقابل با انقلاب اسلامی

*حمید اسماعیلی  

تهران به یکباره تکان خورد و بدنبال آن سراسر کشور لرزید. استاد مرتضی مطهری از نزدیکترین یاران امام ترور شد. تروری که آغاز گر ترورهای پرشمار در کشور انقلابی ایران بود.


انقلاب تازه از مرحله جنینی خارج می شد و شکل می گرفت و چنین اقدامی آنهم در مورد کسی که امام خمینی (س) در مورد او فرمودند ،‌"مطهری پاره تن من بود." ، شوک و بهت عجیبی را بر جامعه حاکم کرده بود. در این هنگامه امام با صلابتی چون کوه در واقع تنها ملجاء و پناهگاه مردم و مسوولان بودند. ایشان در نطقی آتشین در محل مدرسه فیضیه قم ، دشمنان را انذار دادند که این ترورها ملت را نمی ترساند و مردم در صحنه باقی خواهند ماند.
اینچنین نیز شد ، اما در فاصله کوتاهی در حالی که مردم تا قدری خود را باز یافته بودند اما هنوز هویت و هدف عاملان یا سازمانی که به این ترورها مبادرت ورزید ،‌ کاملا شفاف نشده بود، پرده دیگری ورق خورد و استاد دکتر مفتح از قدیمی ترین شاگردان امام در محل دانشکده الهیات که محل تدریسش بود ، ترور شد. ترور در حالی صورت گرفت که عاملان سوء قصد با خاطری آرام ، شهید مفتح را تا داخل صحن مدرسه تعقیب کرده و اقدام سبعانه خود را مرتکب شده بودند.
اینک نهادهای تازه شکل گرفته جمهوری اسلامی به مردم اعلام کرده بودند که گروهگی موسوم به فرقان عامل این ترورها است. ایدئولوژی و جهان بینی این گروهک که دهها ترور انجام داد و در میان آنها چند تن از قدیمی ترین و نزدیک ترین یاران امام به شهادت رسیدند ، هرگز از خودمحوری تجاوز نمی کرد و طلبه جوانی در بحبوحه بی نظمی ها ، بر دامنه ناآرامی در قالب دیگری می افزود و با فتاوایش ،‌چند تن از اطرافیانش را چون کرکس تربیت شده به جان قربانیانش می انداخت.
حاج مهدی عراقی و پسرش احسان از دیگر قربانیان این ترور بودند ، اما سوء قصد به جان آیت الله هاشمی رفسنجانی با دخالت همسر ایشان خانم مرعشی ،‌ نافرجام ماند.
کمبود و نبود آیت الله مطهری ، دکتر مفتح و شهید عراقی در مقاطع بعد به شدت احساس شد. آنان که تربیت شده مکتب امام بودند ،‌ هر یک در وجوه و سطوح گوناگون ، توانمندیهایی داشتند که از یک انسان عادی بعید است و در عین حال غرقه در عشق به امام تنها و تنها ایشان را زعیم و مراد خود می دانستند.
بر فروپاشی گروهک فرقان و دستگیری و مجازات اعضای آن ، دو نتیجه مترتب است ، نخست، پایان حیات گروهکی که هرگز نتوانست حتی بخشی از جامعه را تحت تاثیر قرار دهد و دوم،‌ شکل گیری و بروز نهادهای امنیتی که می بایستی مانع از تکرار وقوع چنین فجایع تلخی شوند.
فرقان در اصل با اندیشه ورزی مخالفت داشت و بر شیوه سلفیان می رفت منتهی با این تفاوت که بر فقه مبتنی بر اصول استمزاجی ساخته سرکرده اش اتکا داشت نه آنچه که شرع و دین حکم می کرد و علم و دانش باور داشت.
اما سندروم ترورهای منافقین بر خلاف مورد پیشین ، با زمینه سازی و شرح سابقه منفجر شد و آنان که سودای رهبری کشور را داشتند، بسترسازی چنین ترورهایی را از مدتها قبل انجام داده و برای اختفای کادرهای برجسته خود و شدت و ضعف دادن به عملیاتشان ،‌ دهها خانه تیمی تهیه کرده بودند.
روز سی ام خرداد 1360، روز طرح عدم کفایت سیاسی بنی صدر در مجلس بود. در اولین جلسه بررسی طرح مزبور ،‌ 15 تن از نمایندگان وابسته به نهضت آزادی از شرکت در رایگیری خودداری کردند که برخی از شناخته شده ترین آنان عبارتند از : مهندس مهدی بازرگان، ابراهیم یزدی ، یدالله سحابی ، احمد سلامتیان ، احمد صدر حاج سیدجوادی ، احمد غضنفرپور ،‌محمد مجتهد شبستری و هاشم صباغیان.
بنی صدر کاملا مخفی شده بود و کسی محل اختفای او را نمی دانست. هواداران و طرفداران سازمان منافقین به بهانه طرفداری از بنی صدر در تهران و چند شهر دیگر تظاهراتی را به راه انداختند که فرجامی شوم و نحس برای خودشان داشت. با وجودی که منافقین در نشریاتشان لاف می زدند که 500 هزار نفر در تظاهرات تهران شرکت کرده اند، همه این ماجرا منحصر بود به چند مسلح نقاب پوش و جماعتی چند هزار نفره. مصداق این ادعا این است که خبرنگاران خارجی هیچکدام بر ادعای منافقین صحه نگذاردند.
رویترز در همان زمان چنین گزارش داد: حدود سه هزار نفر از افرادی که به سازمان چریکی مجاهدین خلق تعلق دارند ،‌خیابانها را بستند و تعدادی اتوموبیل و موتورسیکلت را آتش زدند و به شعار دادن پرداختند.
پس از این سپری شدن سریع این وقایع و ایستادگی قاطعانه نظام ،‌گروهکهای مجاهدین خلق ،‌ پیکار ،‌ رنجبران و فداییان خلق اقلیت ،‌ اعلان مبارزه مسلحانه کردند. این مبارزه مسلحانه جز در قامت ترورهای کور مقامات و مسوولان و مردم کوچه و بازار در هیچ شکل دیگری بروز نکرد.
ترور آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب ، نخستین واکنش منافقین در قبال ناکامی از رویه ای بود که جز سهم خواهی از قدرت از هیچ چیز سیراب نمی شد. روز ششم تیرماه در مسجد ابوذر واقع در یکی از جنوبی ترین نقاط تهران ،‌ یکی از اصلی ترین رهبران انقلاب هدف سوء قصد واقع شد و تنها علتی که ایشان از این واقعه خونین جان به سلامت به در بردند ، کامل عمل نکردن بمبی بود که مقابل صورت ایشان در در دستگاه ضبط صوت تعبیه شده بود.
یکی از روزنامه های تهران آن روزها در سرمقاله خود نوشت: بخش وسیعی از مردم مقابل بیمارستان جمع شده بودند ... دست به دعا برداشته بودند و با چشم های اشک آلود از خدای خود می خواستند که امام جمعه تهران زنده بماند.
هفتم تیرماه اما، واقعه هولناک دیگری در انتظار مردم ایران بود. بیش از 72 تن از یاران امام و در راس آنان ،‌آیت الله دکتر بهشتی هدف انتقام کور منافقین قرار گرفتند و به ملکوت اعلی پر کشیدند.
وزرا عبارتند از:‌ دکتر حسن عباسپور (نیرو) ، علی اکبر فیاض بخش (مشاور بهزیستی) ، محمود قندی (پست و تلگراف و تلفن)‌،‌ و موسی کلانتری (راه و ترابری).
اسامی نمایندگان مجلس نیز به این ترتیب است: رحمان استکی {شهرکرد} ، سیدرضا پاک نژاد (یزد) ، علیرضا چراغزاده دزفولی (رامهرمز) ، محمدتقی حسینی طباطبایی (زابل) ، دکتر سیدمحمدباقر حسینی لواسانی (تهران) ، دکتر شمس الدین حسینی نایینی (نایین) ، غلامحسین حقانی (بندر عباس) ، محمدعلی حیدری (نهاوند) ، عباس حیدری (بوشهر) ، دکتر غلامرضا دانش آشتیانی (تفرش و آشتیان) ، محمدکاظم دانش (شوش و اندیمشک) ،‌ علی اکبر دهقان (تربت جام)، دکتر عبدالحمید دیالمه (مشهد) ، سیدفخرالدین رحیمی ملاوی (خرم آباد) ، سیدمحمدجواد شرافت (شوشتر) ،‌بهزاد شهریاری (رودباران) ، محمدحسین صادقی (درود و ازنا) ، دکتر قاسم صادقی (مشهد) ، نورالدین طباطبایی نژاد (اردلان) ، محمدحسین طبی (اسفراین) ، سیف الله عبدالکریمی کومله (لنگرود) ، عبدالوهاب قاسمی (ساری)، عمادالدین کریمی بیژنی نژاد (نوشهر) ، محمد منتظری (تهران)، عباسعلی ناطق نوری (نور) ، مهدی نصیری لاری (لارستان)‌ و علی هاشمی سنجانی (اراک).
این واقعه در حقیقت فصل دیگری از تاریخ انقلاب را رقم زد ضمن اینکه درجه سبعیت و سنگدلی منافقین را به ثبوت رساند.
ولی هنوز دور باطل ترورهای کور به پایان نرسیده بود. پس از فاجعه هفتم تیر که ضربه هولناکی بر پیکره انقلاب وارد آورد ، روز یکشنبه هشتم شهریور ماه ،‌ بمبی که در یک کیف دستی جاسازی شده بود در اتاق جلسات هیات دولت و زمان تشکیل جلسه شورای امنیت کشور منفجر شد و شهید محمدعلی رجایی رییس جمهوری و شهید محمدجواد باهنر نخست وزیر را در شرر کین و انتقام فرو برد و به شهادت رساند.
به هر ترتیب در فرجام کار ، هیچیک از این ترورهای کور راه به جایی نرساند و انقلاب اسلامی به جمهوری اسلامی تبدیل شد و اکنون وضعیتی را پیدا کرده که در هیچیک از معادلات منطقه ای و بین المللی نمی توان آن را نادیده گرفت. منافقین نیز استحاله شدند و در یک دگردیسی نفرت آفرین و دهشتبار از سازمانی که داعیه ضد امپریالیستی داشت ، به یک فرقه مخوف تغییر هویت دادند. فرقه ای که بر فردپرستی استوار است و اوامر و دستورات یک نفر در آن حکم قانون را دارد حتی اگر اباحه گری را ترویج کند. فرقه ای مخوف که با کوزانوستراها و مافیا ، شانه به شانه می ساید.  

/ایرنا/