اسلامی کردن دانشگاه ها چرا و چگونه؟

 

 *ش.خ.د

ما غالباً درباره بسیاری از تعابیری که روزانه می شنویم و یا می خوانیم تامل نمی کنیم حتی شاید بارها واژه ها و تعابیری از این دست را به کار بریم اما غافل از اینکه درنگی در خصوص آنها نکرده ایم و به صورت ناآگاهانه له یا علیه آنها موضع گیری می کنیم روشن است که چنین رویکردی از منطق بر نمی خیزد و شایسته دانشجو نیست.


دانشجو در جستجوی حقیقت است و جستجوگری حقیقت سخت نیازمند رهایی از زنجیره های تعصب است عقاید و باورهای ناشی از تعصبات و داوری های کور, دست وپای عقل ادمی را به زنجیر می کشد و مجال آزاد اندیشی را از وی می ستاند.

یکی ازاین تعابیری که ما غالباً در گفت و گوی ها به کار می بریم اما از تعریف و تبیین دقیق آن می گریزیم اسلامی کردن دانشگاه است به راستی اسلامی کردن دانشگاه به چه معنا است؟!

از آنجا که شاید گرد و غبار تفسیرها و تحلیل های ناروا این تعبیر را در هاله ای از خصومت قرار داده بهتر آن است که ابتدا مشخص سازیم که اسلامی کردن دانشگاه به چه معناهایی نیست!

الف) اسلامی کردن دانشگاه ها به این معنی نیست که اکنون اساتید و دانشجویان بی دین هستند و باید دین دار شوند به تعبیر مقام معظم رهبری معنایش این نبود که دانشگاه های ما روسای ناباب یا آدم های ناجوری دارد یا دانشجوهای ما بی دینند خیر (...) در بین آنها افراد متدین خیلی زیاد است.

ب) در هر کجای جامعه اسلامی و از جمله در دانشگاه باید با مظاهر فساد و فسق مقابله شود اما قشریون تصور کردند که اسلامی کردن دانشگاه در همین امر خلاصه می شود در حالی که مقام معظم رهبری فرمودند:
من منظورم از ان حرفی که آن وقت ها بارها تکرار کردم این نبود که ببینید زلف چه کسی از دخترها بیرون است با عنف او برخورد کنند و با فلان جوان که مثلاً بازوهایش بیرون است آن جور کنند! این نبوده این ها چیز کوچکی است این ها ظواهر و مظاهر هستند اهمیتی هم ندارند بحث برسر اعتقادات و باورهای دینی و ان ایمان درخشان و ارزشمند و بسیار کارآمد دینی است.

ج) معنای اسلامی کردن دانشگاه این نیست که دانشجویان لباس روحانیت بپوشند یا حوزه به دانشگاه منتقل شود یا چند واحد معارف اسلامی  در دانشگاه تدریس شود مقوله اسلامی کردن دانشگاه ها بسیار عمیق تر و ظریف تر از چنین برداشت های سطحی و کوتاه اندیشانه ای است.

بخش دیگر بحث عبارت است از معرفی شاخصه های دانشگاه اسلامی.
الف) در دانشگاه اسلامی دانشجو و استاد مرعوب در برابر تمدن غرب نیستند و به تماشاگری علمی و تفکر ترجمه ای بسنده نمی کنند بلکه در اندیشه تولید علم و جنبش نرم افزاری به سر می برند و علم را حاصل تبادل و تعامل افکار تمامی ادمیان و تمدن ها می دانند به عبارت دیگر در دانشگاه اسلام خبری از خودباختگی فرهنگی و ضعف شخصیت نیست.


ب) هر مسلمانی به سبب احکام اسلامی موظف به حفظ ظواهر اسلامی در جامعه است از این قبیل می توان به رعایت پوشش اسلامی حریم دختر و پسر .... در دانشگاه اشاره کرد این مساله تنها یکی از شاخصه های دانشگاه اسلامی است نه همه آن! به گفته مقام معظم رهبری همه مساله این نیست که حالا یکی با آستین کوتاه بیاید یکی با چهار تار مویی پیدا بیاید!

ج)حوزه و دانشگاه باید به یکدیگر متصل شوند و ارتباط علمی و فرهنگی خویش را حفظ کنند مگر نه این است که هر دو یک هدف را دنبال می کنند و آن عبارت است از زمینه سازی فکری و علمی و نرم افزاری برای یک جامعه اسلامی پیشرفته و مستقل.

دانشگاهیان باید از طریق حوزویان با فرهنگ و تفکر اصیل اسلامی آشنا شوند و هویت دینی خود را بنا سازند چرا که روحانیت حاصل فرهنگ اصیل اسلامی است و این متاع در جای دیگر یافت نمی شود در مقابل دانشگاه نیز می تواند پلی برای آشنایی حوزه با علوم انسانی مدرن و غربی باشد این تعامل دو جانبه می تواند مقدمات شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی را فراهم سازد.

مقام معظم رهبری این همکاری و تعامل متقابل را این گونه توصیف کرده اند:
علومی را که امروزه حوزه های عملیه می خواهند فرا بگیرند دانشگاهی ها به آن ها تعلیم بدهند دین و معرفت دینی را هم که دانشگاهی احتیاج دارند, علمای حوزه به آن ها تعلیم بدهند.

د) در دانشگاه اسلامی, اساساً میان علم و دین, دعوا و جدایی نیست بر خلاف فرهنگ کلیسای قرون وسطی اسلام همواره به علم اندوزی تشویق کرده است و آن را نور و گمشده مومن دانسته است از این رو تعارض علم و دین مساله ای بومی و مربوط به دنیای غرب و گفتمان سنت و مدرنیته آن است! فرهنگ و اندیشه اسلامی هیچ گونه تناسبی با این ادبیات و چنین تقسیم بندی ها و مرزکشی هایی ندارد ما نباید چالش های درونی و بومی تمدن غرب را چالش های جامعه خود تصور کنیم و راه حل های شکست خورده آنها را تکرار نماییم.

ه) دانشگاه اسلامی دانشگاهی است که در آن در کنار فعالیت ها و تلاش های پی گیر علمی نشاط و بصیرت سیاسی نیز وجود داشته باشد چنانچه عالم از محیط خود بی خبر باشد زورمداران به راحتی می توانند علم او را در خدمت قدرت فساد خود قرار دهند.

مقام معظم رهبری درباره تعریف این مساله تصریح کرده اند؛ باید محیط دانشگاه محیط سیاسی باشد محیط سیاسی یعنی چی؟ یعنی درس نخوانند و شعار سیاسی بدهند؟! یعنی زنده باد, مرده باد کنند؟! بگویند فلان رئیس دانشگاه, فلان کس یا فلان چیز را نمی خواهیم و فلان چیز را می خواهیم؟! آیا معنایش این است؟!  نخیر! سیاسی بودن یعنی دانشجو از آنچه که در جهان و در کشور خودش می گذرد آگاه باشد بینش داشته باشد اگر این نشد ممکن است فردی به حد اعلای علم هم برسد خیلی هم متدین باشد اما دشمن او را به قیمت بسیار ارزانی بخرد.

و) در دانشگاه اسلامی, مهارت علمی و قابلیت های فکری بالا, برای عالم و دانشجو غرور به باور نمی اورد؟ زیرا در  کنار تعلیم تهذیب صورت پذیرفته است از این رو فضایل اخلاقی بر افکار و افعال اساتید و دانشجویان سایه می کند در چنین فضایی علمی و اخلاقی اثری از فخر فروشی و کبر علمی نخواهد بود علم عالم بر فروتنی و خضوع وی می افزاید و افق نگاه او را وسعت می بخشد در نتیجه اجزاء و عناصر هستی را به مثابه آیاتی از خداوند متعال می انگارد.