غزه؛ روی خط وادادگی عرب ها و ددمنشی صهیونیست ها

 

* علیرضا عبدالله

روزهای حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی به مردم بی پناه غزه در حالی سپری می شود که سران کشورهای عربی با تداوم سکوت معنادار خود و بعضا موضعگیری های تحریک آمیز، بهانه های لازم را برای گسترش دامنه جنایت ها در اختیار اسراییل قرار داده است.


سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان طی سخنانی در روز یکشنبه گذشته از طرح خطرناکی برای نابودی مقاومت با مشارکت برخی دولت های عربی پرده برداشت و اعلام کرد: ملت های عربی و اسلامی باید در مقابل دولت مصر قیام کرده تا گذرگاه رفح را باز کرده و غذا، دارو و سلاح به غزه ارسال کنند.
گرچه اظهارات دبیرکل حزب الله با انتقادات دولت های عربی از جمله مصر روبرو شد، اما با آنچه که صهیونیست ها از اهداف عملیات وحشیانه خود علیه مردم غزه ابراز کرده اند، درستی سخنان نصرالله اثبات می گردد.
اسراییل در چهارمین روز از حمله خود به نوار غزه فاش کرد که هدف اصلی چنین اقدامی، "نابودی کامل جنبش حماس بوده است."
همچنین پایگاه خبری "همدمی"، ارگان رسانه ای وزارت امور خارجه اسراییل نیز نوشت: سران کشورهای عرب از سرکوب گروه حماس خشنود هستند و آن را برای آرامش منطقه لازم می دانند.
اگر این نشانه ها را در کنار اظهارنظرهای رسمی و غیر رسمی برخی سران عربی از جمله مصر و عربستان در مقصر شناختن جنبش حماس به عنوان عامل اصلی بحران غزه قرار دهیم، شکل گیری نوع خاصی از "همگرایی و همراهی عربی – صهیونیستی" در دور جدید بحران در خاورمیانه به چشم می خورد.
به باور ناظران آگاه، در طول دوران محاصره غزه در دو ماه گذشته از سوی رژیم صهیونیستی، کشور مصر با بستن گذرگاه رفح (مرز مشترک خود با غزه) به همکاری اسراییل شتافت. دیدارها و رایزنی های آشکار و پنهان مقامات مصر با سران اسراییل در تل آویو و قاهره و بررسی راهکارهای به اصطلاح صلح با حذف حماس از معادلات قدرت در فلسطین اشغالی نیز زمینه های همگرایی سیاسی مصر – اسراییل را در تشدید فشارها بر مردم غزه فراهم ساخت.
زیپی لیونی وزیر امور خارجه اسرائیل در قاهره در کنار احمد ابوالغیط همتای مصری خود به صراحت بر ضرورت پایان پدیده مقاومت در سرزمین های اشغالی فلسطین تاکید کرد.
از این روست که بسیاری از کارشناسان و سیاستمداران مصری، مشارکت حکومت این کشور در جنایات رژیم صهیونیستی و نشان دادن چراغ سبز به این رژیم را مورد انتقاد قرار داده اند.
"صبحی صالح"، عضو پارلمان مصر با اشاره به اظهارات تسیپی لیونی وزیر امور خارجه رژیم صهیونیستی در کنفرانس خبری مشترک با احمد ابوالغیظ همتای مصری وی در قاهره و تهدید مردم غزه ، اظهار داشت: این نخستین بار است که از قلب امت عربی یعنی قاهره و در حضور ابوالغیظ وزیر امور خارجه آن کشور بر علیه یک دولت عربی دیگر اعلام جنگ می شود و وی بدون هیچ پاسخ و اظهار نظری تنها به وزیر خارجه رژیم صهیونیستی نظاره می کند.
صالح افزود: این رویداد نشان داد که دولت مصر ابتدا به محاصره غزه و سپس به نابودی این شهر چراغ سبز نشان داده است.
در این میان، دیگر سران عربی به جای اتخاذ تصمیم ها و راهکارهای آنی و موثر برای حمایت عملی و علنی از مردم مظلوم فلسطین و اعمال فشارهای سیاسی و روانی بر سردمداران صهیونیست در توقف نسل کشی وحشیانه در غزه همچنان روزه سکوت گرفته و حتی در معدود اظهارنظرهای خود در این باره، انگشت اتهام را به سوی جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) نشانه رفته و این گروه را عامل فجایع غزه معرفی کرده اند.
سکوت شرم آور سران عربی در حالی ادامه یافته که جهان اسلام و غرب همزمان و همگام با یکدیگر، علیه اقدام وحشیانه اسراییلی ها در نسل کشی فلسطینیان در غزه به پا خاسته و تظاهرات های بسیار گسترده ای را در کشورهای مختلف جهان برپا کرده اند. در این بین، ملت های عرب برخلاف دولت ها خود پیشگام محکومیت اقدام ضدانسانی رژیم صهیونیستی در سرزمین های اشغالی شده اند.
آنچه که بر پیچیدگی ها و تامل برانگیز بودن سکوت مجامع عربی در قبال این جنایات می افزاید تمرکز بر این مساله است که همواره کشورهای متنفذ و مهم عربی در خاورمیانه حداقل ماهی یک بار ندای افزایش ضریب ناامنی در منطقه خاورمیانه سر داده و همواره سعی کرده اند معادلات ضد امنیتی منطقه را با "نقش ایران" در خاورمیانه (بسط نفوذ و برنامه هسته ای) پیوند زنند.
سران عرب که با برگزاری کنفرانس های متعدد امنیتی در منطقه بویژه همایش امنیتی منامه (آذرماه گذشته) سعی در تغییر اولویت های امنیتی خود از اسراییل به نظام جمهوری اسلامی دارند، اکنون که تمامی موجودیت، کیان و هویت عربی آن ها با نسل کشی اقوام عرب فلسطینی با تهدیدات بسیار جدی روبرو شده است، سکوت را بر هر نوع اقدام سیاسی و نظامی ترجیح داده اند. براستی چرا اینگونه است؟
پیام اصلی برپایی همایش "گفت وگوی ادیان" در آبان ماه گذشته در نیویورک به ریاست عربستان سعودی و حضور "شیمون پرز" در کنار مقامات ارشد سعودی در مراسم ضیافت شام همایش و همچنین دیدار وزیر خارجه اسراییل از مصر و تاکید وی بر لزوم از بین رفتن جنبش مقاومت فلسطین از یک سرزمین عربی چه چیزهایی می تواند باشد؟
* بررسی دلایل سکوت اعراب درباره نسل کشی غزه
دلیل و ریشه اصلی سکوت معنادار اعراب در قبال بحران غزه را باید از حوادث چند سال اخیر در فلسطین اشغالی و در خلال آن، قدرت گرفتن جنبش مردمی حماس در غزه جست و جو کرد:
1) قدرت گرفتن روز افزون حماس در غزه و کسب کرسی های پارلمان فلسطین و بدنبال آن برگزیده شدن اسماعیل هنیه به عنوان رییس دولت فلسطینی از یکسو و به حاشیه رفتن جنبش فتح و دولت محمود عباس – با توجه به روحیه سازش پذیری بیشتر آن با صهیونیست ها - از هرم اصلی قدرت در اراضی اشغالی، رخدادهای مهم سال های اخیر است که کشورهای عرب میانه رو در منطقه از وقوع آن بسیار ناخرسند هستند.
به باور ناظران آگاه مسایل خاورمیانه، رای مردم فلسطین به حماس که در واقع رای علیه سیاست سازش بود باعث خشم سران محافظه کار عرب شده است و آنها نیز از آن هنگام درصدد انتقام از مردم فلسطین برآمده اند.البته کارشکنی اعراب ناراضی به شکل های مختلف باعث درگیری های جنبش فتح و حماس و برکناری اسماعیل هنیه از قدرت گردید.

2) گرچه، دولت حماس برخاسته از رای مردم فلسطین است اما اعراب میانه رو براساس تصوری باطل، جنبش مقاومت مردم فلسطین را دنباله رو سیاست های منطقه ای ایران قلمداد می کنند و از این رو، این جنبش را عاملی در جهت افزایش نقش و نفوذ منطقه ای جمهوری اسلامی در حل معادلات و منازعات پیچیده می دانند.
با این تصورات، کشورهای میانه رو عربی همانطور که اسراییلی ها هم بر آن صحه می گذارند، در رهگذر بحران غزه بدنبال حذف جنبش حماس و قدرت گیری دوباره جنبش فتح هستند تا از یکسو، روند آمریکایی – اسراییلی به اصطلاح صلح میان اعراب و رژیم صهیونیستی را جان دوباره ببخشند. از نگاه آنها، حماس همواره نشان داده است که تنها راه حل بحران فلسطین را تداوم مبارزه با اسراییل می داند، در حالیکه این جنبش فتح است که ثابت کرده به فرایند صلح پایبند است.
در هفته های آینده، دوره قانونی محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین به پایان می‌رسد. از این روی، آنها خواهان فشار بر حماس برای تمدید ریاست محمود عباس برای یک دوره یک ساله هستند تا با توافق با حماس، مشروعیتی برای ریاست تشکیلات قایل شوند.

3) از سوی دیگر، کشورهای عربی با حذف حماس بدنبال راه حلی برای جلوگیری از نفوذ منطقه ای ایران می گردند. این کشورها در دو سال اخیر بارها از آنچه که بسط نفوذ جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه دانسته، ابراز نگرانی کرده اند! به عبارت دیگر، این کشورها از پی این بحران بدنبال تضعیف نقش منطقه ای ایران و تعریف معادلاتی جدید در خاورمیانه با تمرکز ویژه بر نقش مصر و عربستان سعودی می باشند.
* اهداف رژیم صهیونیستی از راه انداختن حمام خون در غزه
در مقابل، رژیم صهیونیستی نیز اهداف خاصی را از رهگذر بحران انسانی در غزه برای خود جست وجو می کنند:
1) این رژیم درست در زمان پایان آتش بس موقت شش ماهه با جنبش حماس به چنین عملیات نظامی گسترده ای دست زده است. آنها با گسترش بحران در غزه بدنبال تضعیف موقعیت حماس بوده و در پی آن هستند تا در یک موقعیت برتر، آتش بس جدیدی را با تحمیل شرایط خود بر حکومت تضعیف شده حماس در غزه برقرار سازند.
در واقع، اسرائیل در صدد است با گرفتن امتیازهای زیاد از حماس، عملا این جنبش را با تحمیل آتش‌بس جدید به یک نیروی شکست خورده و تسلیم شده تبدیل کند.

2) سرمداران رژیم صهیونیستی در هدفی مشترک با اعراب میانه رو از شرایط وخیم غزه بدنبال بازگرداندن مشروعیتی دوباره به جنبش فتح و دولت محمود عباس هستند، چرا که دولت عباس از زمینه های مورد نظر آنها برای پذیرش شرایط به اصطلاح صلح با اسراییل برخوردار می باشد.
از نگاه صهیونیست ها، با بازگشت دوباره جنبش فتح به دوران اوج اقتدار در سرزمین های اشغالی و تضعیف حماس، محمود عباس نماینده تام‌الاختیار فلسطینی‌ها در مذاکرات صلح خواهد شد؛ کاری که یک ماه پیش، در نشست قاهره و شرم‌الشیخ، موفق به انجام آن نشدند.
به باور ناظران آگاه، رژیم صهیونیستی مقدمات و شرایطی را برنامه ریزی کرده تا از قبل آن، زمینه های مورد نیاز برای امضای قراردادهای ننگین صلح با فلسطینی ها فراهم شود؛ چه بهتر که امضای این قرارداد و اعطای امتیازهای یک طرفه به صهیونیست ها در آخرین روزهای زمامداری جورج بوش باشد.
از این رو، آنها در پی آنند که به حماس فشار آورند تا هم مدت ریاست محمود عباس را تمدید کنند و هم اختیاراتی را به او بدهند که بتواند قراردادهایی را با رژیم صهیونیستی به امضا برساند.

3) مسأله مهم دیگر که در این شرایط باید بدان توجه کرد، انتخابات اسرائیل است. قرار است انتخابات "کنیست" (پارلمان رژیم صهیونیستی) در اوایل اسفند ماه برگزار شود. این انتخابات در شرایطی برگزار می شود که احزاب مخالف، حزب حاکم "کادیما" را به ضعف و از بین بردن حیثیت اسرائیل در جنگ لبنان و برخورد ضعیف با فلسطینی‌ ها متهم کرده‌اند. از این رو، اکنون سران این حزب در بپی آن هستند تا با یک قدرت نمایی دوباره، موقعیت متزلزل و شکننده خود را بهبود بخشیده و میزان آرای از دست رفته خود را بازگرداند.