پس فردای "انقلاب"

 

 *احسان خواجه ای

آنچه امروز حیاتی و سرنوشت ساز است حرکت "دولت احمدی نژاد" در مقام وارث انقلاب بر ریل گفتمان امام و انقلاب است که جامعه بداند تفاوت مجریان امروز دولت با پیشینیان در کم و بیش تورم و قیمت مسکن و پول نفت نیست.


دیروز انقلاب:

بهمن ماه 1348؛ امام خمینی طی 13 سخنرانی در نجف اشرف تحت عنوان ولایت فقیه مانیفست حکومت اسلامی را عرضه نمود. کتاب ولایت فقیه چند ماه بعد تحت نظر ایشان در بیروت بچاپ رسید. جماعت انقلابی در پی تشکیل حکومت اسلامی هستند، البته بجز اقلیتی از روشنفکران و گروه های سیاسی که آنان نیز همراه با دیگر انقلابیون علیه رژیم شاهنشاهی مبارزه می کنند. آنها نظریه ولایت فقیه را جدی نگرفته اند و حداکثر نظام دموکراتیک اسلامی را قابل اجرا می دانند. گروهی از آنها حکومت اسلامی را مساوی سوسیالیسم توحیدی و عده ای دیگر حکومت اسلامی "لیبرالیسم به علاوه 17 رکعت نماز " می دانند!.هر چند این نخبگان قائل به حکومت اسلامی اند اما آن را خارج از تفکرات مدرن خویش نمی پندارند و هر آنچه خود در ذهن دارند را به خدای خویش نسبت می دهند.

امروز انقلاب:

بهمن ماه 1357؛ امام خمینی:"من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می کنم." با تشکیل حکومت جمهوری اسلامی و رای اکثریت قریب به اتفاق مردم، نیاز ها رخ می نمایند، نیاز به مدیریت کشور و ساماندهی اقتصاد و تکوین سیاست و اقتصادی برآمده از جهانبینی اسلامی، اما مجریان طرح این ساماندهی چه کسانی هستند؟ تولید علمی در موازات علوم مدرن برای اداره یک کشور در کوتاه مدت بحبوهه انقلاب چگونه ممکن است؟ قطعا چنین علومی نیاز به شالوده های فلسفی و تئوریک دارد که هنوز ایجاد نشده است. آنان که در پی علوم اسلامی هستند به آکادمی ها و حوزه های علمیه باز گشته و بدنبال تولید علم رفتند و مدیریت کشور نیز که تکلیفش مشخص است: دانشمندان انقلابی و جوانان نماز خوان تحصیل کرده غرب که در عمل حرفی برای گفتن دارند (هر چند تکرار سخنان علوم مدرن باشد) در صدر امور قرار می گیرند، بزعم اینان اقتصاد اسلامی یعنی اینکه به فقرا بیشتر وام داده شود و سیاست اسلامی هم که همان لیبرالیسم است، چون دین انسان را مختار و مسئول اعمال خویش می داند . مدیریت نیز یک علم است و نباید با اسلام برای هر چیزی نسخه پیچید.خلاصه راه مدیریت و اقتصاد و سیاست به همان جا می رود که پیش از این روان بود. البته هنوز یکتا مرجع هر تصمیمی امام خمینی است، ایشان مانع بسیاری انحراف ها و کج اندیشی هایی است که مدعیان در پی اجرای آنند.


فردای انقلاب:

18 آبان 1369؛ یک سالی از نیمه خرداد 68 می گذرد، خطیب نماز جمعه تهران در قامت یک رییس دولت ، رویکردی جدید در انقلاب را پیشنهاد میدهد. بنظر ایشان دیگر اظهار فقر و بیچارگی کافی است و این رفتار های "درویش مسلکانه" وجهه جمهوری اسلامی را نزد جهانیان تخریب کرده است ، زمان آن رسیده است که مسئولین به "مانور تجمل" روی آورند. از این پس کلماتی مانند جنگ فقر و غنا و مستکبرین و مستضعفین کمتر بگوش می رسد، از گفتمان انقلاب اسلامی اثری در عرصه مدیریت و اقتصاد کشور باقی نمانده است، اصحاب تکنوکراسی همه قدرت اجرایی کشور را بدست گرفته اند. طبق نظریات آنها کشوری چون ایران به ثبات نیاز دارد نه شعار های انقلابی و نه آزادی هایی که منجر به بهم خوردن ثبات و فرار سرمایه گردد. دوران، دوران سازندگی است، تکنوکرات ها کاهنان این عصرند؛ عصر ، عصر ساختن اقتصاد بازار آزاد و فرهنگ امپریال بر شالوده انقلاب است. این روند ادامه دارد و دولت های جدید نیز با تغییرات مختصر، توسعه ایران با این شیوه را بزرگترین آرزوی خویش می دانند.


پس فردای انقلاب:

دولت اسلامی، دولت عدالت محور؛ عجیب ترین شعارهای دور نهم انتخابات ریاست جمهوری است که ناخود آگاه بوی روزگار انقلاب می دهد، یکی از اساتید علوم سیاسی دانشگاه تهران و نظریه پرداز مشهور جامعه شناسی سیاسی می گفت: "تاریخ که به عقب باز نمی گردد! وقتی ملتی به حداقلی از آگاهی رسید و همسو با دیگر ملت ها بسوی توسعه و رفاه رفت ممکن نیست بار دیگر به شعار های انقلابی رای دهد. این کاندیدا و حامیانش از عقل سیاسی برخوردار نیستند."
محمود احمدی نژاد رییس جمهور جدید کشور از ادامه راه امام خمینی می گوید و از دولت اسلامی و مدیریت اسلامی؛ او از آنها که در روز انقلاب به دنبال علوم اسلامی رفته بودند کمک خواسته است و پس از 30 سال نظریه پردازی، از آنان خروجی می طلبد، او سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور را منحل اعلام می کند و تئوری های مدیریتی اسلامی را قابل اجرا می داند. گویی هنوز عده ای به یاد دارند که امام فرموده بود "انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی است" و معنای آن را نیز فهمیده اند و هر چند مدتها در لاک تفکر خویش خزیده بودند اما در پی مدل زندگی اسلامی و سبک زندگی توحیدی بودن نیاز به همین زمان و آرامش داشت. درست است که در روز انقلاب صدای اینان شنیده نشد و بناچار میدان را به میدان داران پیشین سپردند، اما امروز پس از 30 سال می دانند چه می خواهند و چه می گویند. پیشقراولان پس فردای انقلاب نه ایدئولوگ های جو زده دهه پنجاه و شصتند و نه تحصیلکردگان غربگرای دهه هفتاد، و از آنجا که ثمره سه دهه تقابل تمدن ها و فرهنگ های اسلامی و مدرن را دیده اند و در این فضا زیسته اند دچار توهم مضاعفی هم نیستند که نه خود را بشناسند و نه بدانند بیگانه چه می گوید. از دیگر سو هر چند سالها تلاش شده بود ذائقه مردم انقلابی را تغییر دهند تا نمود و کارآمدی و لیاقت یک دولت را با محک قیمت سیب زمینی و گوجه فرنگی بسنجند اما جامعه ایرانی همچنان دل در گرو عدالت محوری و حاکمیت اسلام دارد، و پس از 30 سال ایرانیان توسعه و رفاه ایرانی-اسلامی را می خواهند، حتی اگر به قیمت بازگشت تاریخ باشد.
آنچه امروز حیاتی و سرنوشت ساز است حرکت "دولت احمدی نژاد" در مقام وارث انقلاب بر ریل گفتمان امام و انقلاب است و این مهم است که جامعه بداند تفاوت مجریان امروز دولت با پیشینیان در کم و بیش تورم و قیمت مسکن و پول نفت نیست. بلکه جنس گفتمان دولت نهم است که هر چند باعث بالا و پایین رفتن شاخص های اقتصادی و توسعه مادی نیز می شود اما کنترل و بهبود این شاخص ها نتیجه و فرع بر آن اصول گفتمانی است.