چرا کارگزاران توقیف شد ؟!

 

 *عبدالرضا داوری

روزنامه کارگزاران ، ارگان حزب کارگزاران سازندگی روز چهارشنبه گذشته و بنا بر مصوبه هیئت نظارت بر مطبوعات توقیف شد. در این گزارش فرایندی که به توقیف این روزنامه منتهی شد را باهم مرور می نماییم.

روزنامه کارگزاران ، ارگان حزب کارگزاران سازندگی روز چهارشنبه گذشته و بنا بر مصوبه هیئت نظارت بر مطبوعات و با استناد به تبصره ماده 12 قانون مطبوعات توقیف شد. تعطیلی هر روزنامه به عنوان یکی از مجاری آگاهی بخشی به جامعه امری ناگوار است ، اما باید اذعان داشت بررسی صفحات روزنامه کارگزاران طی دوره انتشار ، حکایت از آن دارد که دغدغه این روزنامه نه آگاهی بخشی به جامعه که ایجاد فرصت و تریبون برای جریانهایی بود که ضدیت خود را با ملت ایران به اثبات رسانده اند.روزنامه کارگزاران بر خلاف حزب متبوع خود که مدعی عملگرایی و میانه روی است ، صفحات خود را به میدان عرضه نظرات ساختارشکنان و چهره های شاخص ضدانقلاب مبدل نمود. در این گزارش برخی شواهد و مستندات عملکرد روزنامه کارگزاران را مرور می نماییم تا درک مناسبی از رفتار هیئت نظارت بر مطبوعات در توقیف این روزنامه فراهم آید.

1- واگذاری تریبون کارگزاران به براندازان

روزنامه کارگزاران 28 اردیبهشت 87 مقاله مفصلی را از (رشید- الف) عضو گروهک دانشجویان لیبرال که ارتباط ویژه ای با تشکیلات وابسته به دختر دیک چنی در دوبی دارند منتشر کرد.
«رشید- الف» ، دانشجوی دانشگاه علامه طباطبایی است که به دلیل ایجاد اغتشاش در دانشگاه، از سوی کمیته انضباطی به دو ترم محرومیت از تحصیل محکوم شده است. وی از «فعالین دانشجویی لیبرال» می باشد و به جهت ایجاد بلوا در دانشگاه علامه، ورود وی به دانشگاه از سوی حراست ممنوع شده است.
انتشار مقاله «رشید- الف» در روزنامه کارگزاران در شرایطی صورت گرفت که " وی در تاریخ 85.6.10 در وبلاگ خود بنام «دست نوشته های یک لیبرال دمکرات» طرحی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی پیشنهاد می دهد و می نویسد:
«می دانم حرفی که می زنم احتمالاً به مذاق هیچ کس خوش نمی آید، ولی چاره ای جز گفتن آن نیست: به جد معتقدم هرگونه مبارزه و حرکت اپوزیسیون بدون حمایت و ایفای نقش مؤثر دولت ایالات متحده بی نتیجه خواهد بود، حالا فریاد واملیت و واصلحتان بلند نشود... رهبران اپوزیسیون هر طرحی که برای براندازی جمهوری اسلامی دارند اگر به نقش و موقعیت دولت آمریکا توجه نکنند فقط آب در هاون می کوبند، افرادی که با دولت امریکا ارتباط برقرار می کنند اولاً باید در اپوزیسیون و افکار عمومی دارای وزن باشند، ثانیاً مشخص باشد از کجا نمایندگی سیاسی دارند.باید از اکنون جلساتی با اپوزیسیون خارج از کشور برای ایجاد «کنگره حاکمیت ملی» سازماندهی شود. باید پشتیبانی دولت آمریکا از چنین طرحی جلب شود. کنگره حاکمیت ملی برای اپوزیسیون یک هیئت رهبری انتخاب کند. پس از انتخاب هیئت رهبری، باید استراتژیهای مقابله با جمهوری اسلامی به دقت بررسی شود پس از آن هیئت رهبری به نمایندگی از کنگره حاکمیت ملی با دولت آمریکا ارتباط برقرار کند و راه های کمک و همکاری ایالات متحده را بررسی نماید. در مقطع کنونی، شرایط مساعد بین المللی بزرگترین شانس نیروهای تحول خواه به شمار می رود. فرصتی که تحول خواهان باید آن را مغتنم بشمارند. فراموش نکنیم که مهمترین انتقاد بسیاری از ما به خاتمی و اصلاح طلبان فرصت سوزی بوده و هست. مبادا که خود نیز به این معصیت مصیبت بار دچار شویم.»
«رشید- الف» در تاریخ 85.12.20 مطلب دیگری را در وبلاگش منتشر کرده و در آن خود راچنین معرفی می کند: «من زمانی به مارکسیسم گرایش داشتم. از یک سو مطالعه متون مارکسیستی از سنین نوجوانی- در خانه ما کتاب غیرمارکسیستی وجود نداشت- و شاید مهمتر از آن بزرگ شدن در محیطی که همه در آن «چپ» بودند و از سوی دیگر ارتباطات جدیدم با طیف هایی از اصلاح طلبان و دلبستگی به جنبش دوم خرداد در کنار آشنایی با آموزه های عبدالکریم سروش و علاقه به دکتر محمد مصدق، بذرهای تناقض را در دل من کاشت. من اگرچه هیچ گاه مارکسیست ثابت قدمی نبودم اما امروز بی شک لیبرال مؤمنی هستم. من با کمال افتخار بی هیچ شرمگینی و هراس: لیبرال دمکراتم»
وی سپس در تاریخ 86.1.29 در مطلب دیگری به معرفی بیشتر اندیشه ها و سوابق خود در وبلاگش می پردازد: «من یک لیبرال- سکولار هستم، جدایی دین از سیاست ازجمله اصول مسلم لیبرالیسم است. من نیز نه در خط مشی سیاسی و نه حتی در زندگی شخصی «اسلامگرا» یا «در خط اسلامی ها» نیستم. مرا با اسلامگرایی هیچ عقد اخوتی نیست... من نه تنها ناسیونالیست نیستم، بلکه خود را ناقد ملی گرایی خصوصاً از نوع ایرانیش می دانم. فهم من از لیبرالیسم فهمی گلوبال (جهانی) است. که با فهم لیبرال- ناسیونالیستها در برخی مسائل واجد تفاوتهای جدی است... من سخت از آرمان های لیبرالیسم مشعوفم و دفاعی شورمندانه از آن را سرلوحه کار خویش قرار داده ام. من به معنی واقعی کلمه ضدانقلابم. چه اسلامی، چه کمونیستی، چه هرچیز دیگر!- من اصلاً ضدانقلاب تر از خودم سراغ ندارم! انقلاب یعنی فاجعه! من عزیزترینهایم را سال ها پیش در اعدام های دهه 60 ازدست دادم. آنها کمونیست بودند. "**

اما روزنامه کارگزاران تنها به انتشار این مقاله اکتفا نکرد و در موارد متعدد بیانیه های گروهک دانشجویان لیبرال را در ستون جامعه مدنی خود منتشر ساخت.

2-واگذاری تریبون کارگزاران به افراطیون ساختارشکن

در این خصوص شواهد و مسندات فراوانی در پرونده روزنامه کارگزاران به چشم می خورد اما یکی از موارد شاخص آن را می توان انتشار مقاله ای تحت عنوان "پیام امید به روشنفکران مسئول" به قلم یکی از اعضاء سازمان مجاهدین انقلاب تلقی کرد.
محمدعلی توفیقی در این مقاله که در روزنامه کارگزاران 2 اسفند 86 منتشر شده بود از براندازی نظام و حاکمیت دموکراسی به عنوان «وعده خداوند یاد کرده و از همه مخالفان نظام خواسته است که صبر کنند تا «وعده خداوند» محقق شود!".

3- واگذاری تریبون کارگزاران به ضدانقلاب

روزنامه کارگزاران 23 شهریور 87 مواضع «محمدرضا نیکفر»، ضدانقلاب خارج نشین را در خصوص تحقیر نظام حقوقی اسلام ضمن انتشار تصویر وی، با لحنی جانبدارانه منتشر کرد و چنین نوشت:
«محمدرضا نیکفر در مقاله ای در کتاب «خشونت، جامعه مدنی و حقوق بشر»، این گونه مچ منتقدان سنتی حقوق بشر را می گیرد که: مثلاً تصور کنید (البته این تصور برای زمان نوشتن مقاله بوده و اینک امور، به جریان دیگری افتاد) ملاعمر، رهبر طالبان، کاخ کاغذی ایلغاری اش فرو ریزد و او آواره خیابان ها و کوچه های فرنگ شود! برای آنکه، عمر بتواند مدعی حق پناهندگی، آزادی و آسایش انسانی شود، او به حقوق بشر بین المللی ای توسل می جوید که همه می شناسیم یا به شرع اسلام و مقررات خاص مسلمانان؟ مسلماً او در شرایط عادی و بر مسند خلافت طلبه ها، یا اصلاً حقوق بشر به گوش اش نخورده بود یا مدعی می شد، «ما، حقوق اسلامی خود را داریم که از هر نظام حقوقی ای کامل تر است»، اما چون به نیاز افتد، تنها می تواند به حقوق بشری و آزادی های اساسی اش استناد جوید. اگر بخواهید منتقدان یک نظام هنجاری را در بحث، عقب بنشانید، شیوه کلاسیک و جاافتاده این است که طرف مقابل را به پرسش بکشید که مثلاً «اگر ناچار شوید، خودتان به این هنجارها تن نمی دهید»، «شما خودتان درکنه ذهن و جان تان به هنجارها پایبندید، در ظاهر لج بازی می کنید صرفاً» و از این دست پرسش ها که کلام طرف بحث را به فطرت اش یا به عمل واقعی اش احاله می دهد.»
کارگزاران در اول دیماه 87 نیز مجددا مواضع محمدرضا نیکفر را بازتاب داد. کارگزاران در ویژه نامه ای که ضمیمه روزنامه اول دیماه نموده بود به موضوع لیبرالیسم پرداخت و ضمن انتشار مقاله ای از محمدرضا نیکفر، ضدانقلاب خارج نشین، از وی به عنوان «روشنفکر و محقق ایرانی مقیم آلمان» یاد کرد.در این مقاله که با تصویر نیکفر نیز همراه شده است در دفاع از لیبرالیسم و لزوم برخوردهای تند و ساختارشکنانه لیبرالها آمده است: «در ایران، اصلاح طلبی فاقد یک سنت است. اصلاح طلبان سلسله های اخیر از یک مقوله نیستند و تجربه های شان به سختی به یکدیگر پیوند می خورند. آنان اما شکست های مشابهی دارند.همه آنان در جایی، به تخت سینه واقعیت دستگاه می خورد. واقعیت مصدق در مقوله رفرمیسم می گنجد. اسطوره او اما وارد گفتار انقلابی شده است، چیزی که اتفاقی نیست. لیبرال ها می بایست انقلابی باشند و انقلابیون می بایست لیبرال می شدند. در این صورت شاید شرط امکان لیبرالیسم در کشور پیدا می شد.»
روزنامه کارگزاران در شرایطی به ترویج مواضع محمدرضا نیکفر می پردازد که او درتاریخ 77.10.24 ضمن انتشار بیانیه ای مشترک با چهره های ضدانقلاب نظیر ژانت آفاری، صدرالدین الهی، سهراب بهداد، باقر پرهام، علی اصغر حاج سید جوادی و مسعود نقره کار، نظام جمهوری اسلامی را به کشتار نویسندگان متهم نمود.
محمدرضا نیکفر در تاریخ 84.11.27 و در بحبوحه بحران «کاریکاتورهای موهن علیه پیامبر اسلام»(ص) طی گفت وگو با صدای آلمان به حمایت از توهین کنندگان به پیامبر اسلام(ص) و تقبیح اقدامات مسلمین در دفاع از حرمت رسول الله(ص) پرداخت و اظهار داشت: «اگر بر روی اصل ماجرا متمرکز شویم و به موضوع کشیدن کاریکاتورها توجه کنیم می توانیم بگوییم که به لحاظ حقوقی آن نشریه دانمارکی خطایی مرتکب نشده است... این کار را با توسل به آزادی بیان به عنوان یک حق بنیادی توجیه می کنند... در مورد واکنش های مسلمانان علیه کاریکاتورها هم باید گفت صحنه گردانان جهان اسلام دیکتاتورها و آشوبگرانی هستند که آن چه برایشان مهم نیست حق است و چون خود نمی توانند چیزی را رعایت کنند، با شیوه هایی که در پیش گرفته اند نمی توانند کسی را به رعایت کردن فراخوانند، زیرا مسلمانان کسانی نیستند که شماتت اخلاقی کنند و حرفشان را جهانیان جدی بگیرند. آنانی که جلوی صحنه را پرکرده اند همگی آلوده اند و فاقد هرگونه شان اخلاقی اند. جهانیان به درستی می گویند کسانی که نمی توانند رعایت حقوق شهروندان خود را کنند حق ندارند مدعی سخنگویی آنان باشند و اینک از ما بخواهند در نظرشان بگیریم.»
محمدرضا نیکفر در ادامه موضع گیری های ضدانقلابی خود روز 87.6.9 طی سخنرانی در جمع ضدانقلابیون مقیم شهر کلن، نظام جمهوری اسلامی را به کشتار زندانیان سیاسی متهم نمود!
محمدرضا نیکفر در 25 آذر 87 نیز با انتشار مقاله ای در سایت ضدانقلابی گویا نیوز ، تحت عنوان "رژیم و ایدئولوژی تبعیض" خواستار سرنگونی جمهوری اسلامی شد و نوشت:" مشخصه‌های اصلی رژیم حاکم بر ایران چه هستند؟ این رژیم اصلاح‌پذیر نیست و چاره‌ی این رژیم اصلاح‌ناپذیر سردادن شعار سرنگونی است و باید سنت انقلابی را ادامه داد."

4-تجلیل از چهره های ساواکی در کارگزاران

روزنامه کارگزاران روز 23 آبان 87 به بهانه انتشار یکی از آثار رسول پرویزی از اعضاء شبکه فرهنگی ساواک، در عباراتی عجیب و غریب به تجلیل از وی پرداخت. کارگزاران در رابطه با رسول پرویزی نوشت: «صمیمیت رسول در کلامش مثل خورشید می درخشد. او درباره خودش و نزدیکانش چنان بی پرده سخن می گوید که خواننده در صداقت او تردیدی به خود راه نمی دهد.نام «رسول پرویزی» در میان فرهنگ دوستان خاطره انگیز است. زبان ساده و شیرین قصه ها در میان شیفتگان و عاشقان فرهنگ و ادب، نویسنده را از محبوبیتی خاص برخوردار ساخت. این محبوبیت به دست آمده از هنر نویسندگی، بر عوارضی که در سایه رسیدن به مقامات عالی حکومتی گریبانگیرش شد، سایه افکند، رنگ زننده و پرزرق و برق مناصب سیاسی در برابر زلال هنر او رنگ باخت.»
کارگزاران در شرایطی از رنگ باختن مناصب سیاسی رسول پرویزی در رژیم ستمشاهی در برابر زلال هنر او(!) سخن می گوید که او به عنوان یک توده ای سرخورده در کنار مارکسیسیت های سرخورده ای چون جهانگیر تفضلی، محمد باهری، پرویز نیکخواه و دهها عنصر دیگر معتقد به روشهای لنینیستی نیز در تور ساواک جمع شده و به شبکه اسدالله علم وصل شدند، تا در کنار گروه متمایل به آمریکا و با حضور مشاوران فرح دیبا اضلاع اصلی نظام تک حزبی رستاخیز را تشکیل دهند.

5- ترویج سکولاریسم در روزنامه کارگزاران

کارگزاران هفتم دیماه جاری "سکولاریسم" را ضامن بقای مردمسالاری دانست. روزنامه کارگزاران در همین رابطه با فردی به نام محمد محمدی آملی گفت وگو کرد و ضمن این گفت وگو به تجلیل از سکولاریسم پرداخت ونوشت: «سکولاریسم عمده ترین دلیل بقای دموکراسی در هند است. آنها سکولاریسم را به عنوان یک ظرف سیاسی پذیرفتند، نه به عنوان یک ایدئولوژی؛ در ایران از سکولاریسم به عنوان ایدئولوژی یاد می شود. ولی هندی ها سکولاریسم را ساختاری سیاسی می بینند که با همبودگی ای عادلانه را برای همه مهیا می نماید. ساختاری که امکان می دهد گروه ها و قومیت های مختلف، بدون آنکه هویت فرهنگی خود را از دست بدهند، در کنار هم به حیات خود ادامه دهند، و با هویت سیاسی ای متمایز وارد عرصه عمومی شوند. جامعه هند، جامعه ای کاملاً مذهبی است. احترام به مذهب به گونه ای است که، به عنوان مثال، به احترام شیعیان که کمتر از یک درصد جمعیت هند هستند، روز عاشورا تعطیل ملی می شود. آنها به همه ادیان احترام می گذارند. این تجربه به ما می آموزد که پذیرش سکولاریسم به معنای حذف دین نیست. بلکه تعریف کردن و مشخص نمودن حوزه های مختلف اجتماعی و چگونگی ارتباط آنها با هم است.»
در همین حال روزنامه کارگزاران روز سوم تیرماه 87 نیز مجددا با محمدرضا نیکفر، از ضد انقلابیون خارج نشین گفت و گو کرد و طی این مصاحبه فصل مشبعی را در ترویج و تقدیس سکولاریسم گشود! در این مصاحبه نیکفر اظهار داشت: «سکولاریسم، چاره جویی دنیوی برای مسائل دنیوی است. مثلاً بیماری، یک مسئله دنیوی است؛ یعنی همه مکانیسم آن، با فاکتورهای زیست شناختی توضیح دادنی است. پزشکی جدید یک علم سکولار است. اصحاب دین هم آن را به رسمیت شناخته اند. آنان خودشان کتاب های پزشکی خاص خودشان را داشته اند. اما دیگر به آن کتاب ها رجوع نمی کنند و انقلاب فرهنگی هم که کردند، نگفتند: «علم سکولار پزشکی تعطیل، از این پس، کتاب های ما را بخوانید، مثلاً بخش های خاصی از نوشته های علامه مجلسی را!» آنان به سکولاریسم در پزشکی تن داده اند. آنان مدرسه جدید و دانشگاه را هم پذیرفته اند که نهادهایی سکولار هستند، حتی آن هنگام که محتوای کتاب های درسی آنها را حوزه نوشته باشد. ایده مجلس هم بنیادی سکولار دارد و خیلی چیزهای دیگر، مثلاً مقررات راهنمایی و رانندگی.رفتن به نزد پزشک علامت بی دینی نیست، زمانی اما بوده است و در این مورد داستان هایی به جا مانده. به مدرسه رفتن، علامت بی دینی نیست و نیز دختر خود را به مدرسه فرستادن. اما می دانیم که در این مورد، زمانی چه شر و شوری برپا شده است.پس از انقلاب، موضوع سکولاریسم را مخالفان آن به مسئله تبدیل کردند و در دستور کار بحث اجتماعی نهادند. آنان، مجموعه ای از صفت های منفی را در آن انبار کردند و گفتند، بدیل ما این است. سکولاریست ها، در مقابل، نیازی به اتهام زدن ندارند. به سادگی می توانند بگویند: بدیل نظام سکولار همین است که هم اینک مستقر است.هرکس با حسابرسی عمومی، بی استثنا و علنی اجتماعی مشکلی نداشته باشد، با سکولاریسم مشکلی نخواهد داشت. قضیه بسیار ساده تر از آن است که می پنداریم. روشنفکران ایران، گرایش ناپسندیده ای به راز آلود کردن مسائل دارند. موضوع را که ساده کردند، تازه می فهمیم آن را فهمیده اند یا نه. نکته ای دیگر در مورد ماتریالیسم: عده ای هستند که می گویند: «آنان که دغدغه دین دارند، بهتر است یکسر به کار دین بپردازند و خود را به امور مادی نیالایند.» این عده را اگر ماتریالیست بخوانند، آنگاه باید گفت چه نیکوپارسایانی اند اینان!»

6- همدردی روزنامه کارگزاران با جرج بوش !

روزنامه کارگزاران که ظاهرا از حرکت شجاعانه منتظر الزیدی خبرنگار عراقی در پرتاب کفش به سمت جرج بوش به خشم آمده بود، روز 5 دی 87 ویژه نامه ای را در همین رابطه منتشر کرد و ضمن ابراز همدردی با جرج بوش، حرکت «الزیدی» را پرتاب لنگه کفش به سمت «دمکراسی» نامید!
کارگزاران در این ویژه نامه حرکت الزیدی را جهان سومی و بی ادبانه خواند و از قول یک خواننده مدعی شد: «به نظر من یک رئیس جمهور حتی اگر دشمن هم باشد اما پرستیژ خاصی برای خودش و مردم دنیا دارد و نشان دادن اعتراض به این شکل فقط از کشورهای جهان سوم برمی آید این کار نشان دهنده فرهنگ یک جامعه است. این یک حرکت سیاسی نبوده یک حرکت بی ادبانه بوده است.»
کارگزاران سپس با انتشار نقل قولهایی که آنها را به شهروندان عراقی منتسب می کرد «الزیدی» را شخصی معرفی کرد که خدمات آمریکا در صدور دمکراسی به عراق را نادیده انگاشته و به همین دلیل باید مجازات شود. کارگزاران در همین رابطه نوشت: «کاری که الزیدی انجام داد حرفه خبرنگاری را زیر سؤال برد. او به پرچم عراق اهانت کرد. دمکراسی پرتاب کفش نیست. از دولت می خواهیم که او را مجازات کند.»
کارگزاران سپس مدعی شد: در «کربلاکه زائران شیعه زیادی در آن حضور دارند هم مخالفان زیادی پیدا می شوند. ابوقسیم، 47ساله چنین نظری دارد: «کاری که این خبرنگار انجام داد کار بچه های خیابانی است. مثل اینکه او فراموش کرده که اگر آمریکا نبود رژیم صدام سرنگون نمی شد و دهها سال ما را عذاب می داد.»
کارگزاران سپس با انتساب جمله ای به یکی از شهروندان عراقی مدعی شد: «بوش به اینجا آمده بود تا از عراق و عراقی ها خداحافظی کند. او رئیس جمهوری آمریکاست و ما را از شر صدام خلاص کرد و آزادی را برای ما به ارمغان آورد. پس امیدوارم که او این حادثه تلخ را فراموش کند. کار خبرنگار اهانت به عراق، عراقی ها و نخست وزیر عراق بود. مردم عراق به میهمان نوازی شهره هستند و باعث شرم و خجالت است که با یک میهمان اینگونه رفتار کنیم.»
کارگزاران در ادامه حملات خود به منتظر الزیدی، اقدام او را اقدامی تروریستی خواند و مدعی شد: «اقدام او نشان دهنده تروریسم و ملی گرایی افراطی موجود در عراق بود. این خبرنگار باید تنبیه شود. او به این زودی دوران صدام را فراموش کرده است.»
کارگزاران سپس با انتشار چندین مصاحبه، خبر و گزارش تلاش نمود تا اقدام شجاعانه الزیدی را مورد مخالفت جامعه خبرنگاران قلمداد کرده و مدعی شود: «کار خبرنگار شبکه البغدادیه در پرتاب کفش، کاری روزنامه نگارانه نبود؛ او در حقیقت، از جایگاه خود به عنوان روزنامه نگار استفاده کرد تا عملی غیرروزنامه نگارانه انجام دهد. هر کاری جایی دارد؛ زیدی اگر می خواست کفش هایش را به سوی بوش پرتاب کند، جایش در کنفرانس خبری نبود؛ او می توانست در مسیر حرکت بوش در شهر قرار بگیرد و در خیابان، کفش ها را به سوی بوش پرتاب کند و اگر پلیس نمی گذاشت این کار را بکند. صدمه ای که زیدی به روزنامه نگاری زد، به اندازه همان خدشه ای باشد که به شخصیت بوش وارد آمد.
ما حق داریم که مخالف یا موافق بوش باشیم اما حق نداریم به سوی او کفش پرتاب کنیم. الزیدی و تمام کسانی که از چنین کاری حمایت می کنند، سلاح قلم که با آن می توان از فردی انتقاد یا حمایت کرد و به روشنگری پرداخت را با لنگه کفش عوض کرده اند. جایگزین کردن قدرت ذهن و تفکر با لنگه کفش بدترین اتفاقی است که می تواند برای ما رخ دهد.»

7- انتشار مواضع صهیونیستها در قالب بیانیه گروهک های دانشجویی

روزنامه کارگزاران 10 دی 87 به انتشار بخشی از بیانیه وقیحانه طیف غیر قانونی دفتر تحکیم وحدت پرداخت که در آن جنبش مبارز و انقلابی حماس «تروریست» خوانده شده است. در بیانیه این تشکل غیرقانونی بدون ارائه هیچ شاهد و مستندی ادعا شده است رزمندگان حماس خود را در بیمارستان ها و کودکستان ها مخفی می کنند و در ادامه جنگ همانقدر مقصرند که اسرائیلی ها مقصر هستند!! این سخنان که برخاسته از عمق خودباختگی نزدیک به وابستگی برخی گروه های چند نفره داخلی محافل صهیونیستی است و از کینه توزی تاریخی آنها نسبت به محور مقاومت - الگو گرفته از ایران - حکایت می کند در حالی بیان شده که اولاً رزمندگان حماس اساساً از مردم نوار غزه قابل تفکیک نیستند و در عین حال حتی یک گزارش هم از اینکه در کودکستان ها پناه گرفته باشند وجود ندارد چرا که به خوبی می دانند و سابقه اسرائیل هم نشان می دهد که غاصبان قدس شریف هرگز به بیمارستان و کودکستان رحم نمی کنند.
روزنامه اصلاح طلب کارگزاران بیانیه این گروه خودباخته را که با اظهارات رسمی مقام های صهیونیست انطباق کامل دارد بدون هرگونه تعریض و توضیحی درج کرد.
بیانیه خیانت بار گروهک موسوم به تحکیم علامه در شرایطی صادر و در روزنامه کارگزاران منعکس شده است که سفیر اسرائیل در لندن هم عینا همین مواضع را در خصوص بحران غزه اعلام کرده است.
به گزارش ایرنا "ران پراسور" سفیر اسرائیل در انگلستان در مصاحبه اختصاصی با شبکه تلویزیونی سی.ان.ان ادعاکرد:حماس غیر نظامیان را در اسرائیل هدف حملات راکتی خود قرار می دهد و از سوی دیگر در پس ساکنان غیر نظامی در غزه پنهان می شود. حماس غیر نظامیان را چون سپری برای خود در آورده است.این خود حماس است که به مردم خود ظلم کرده است."
انطباق مواضع گروهک موسوم به تحکیم علامه و مسئولان ارشد رژیم صهیونیستی و نیز انتشار کامل آن در روزنامه کارگزاران از پیوندهای استراتژیک فی مابین حکایت دارد.

در پایان قضاوت را به خوانندگان محترم وامی گذاریم که دریابند هیئت نظارت بر مطبوعات در توقیف روزنامه کارگزاران تا چه حد محق بوده است.
_______________________________
**روزنامه کیهان-28/8/86 صفحه 14  

 

منبع : ایرنا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد