دمکراتیزاسیون، اسم مستعار انقلاب مخملی است

 

 

عنوان «درک تاریخی و چارچوب مفهومی ناتوی فرهنگی» برای نخستین بار پایه های نظری ناتوی فرهنگی را تبیین کرد و گفت: روشنفکری دینی و روشنفکری سکولار ریشه در سنت ناتوی فرهنگی غرب دارند.

پیام فضلی نژاد، عضو مرکز پژوهش های موسسه کیهان روز جمعه، در تالار حافظ دانشگاه ملایر و در مراسم اختتامیه همایش ملی ناتوی فرهنگی در سخنرانی خود با عنوان «درک تاریخی و چارچوب مفهومی ناتوی فرهنگی» برای نخستین بار پایه های نظری ناتوی فرهنگی را تبیین کرد و اذعان داشت که «نباید در دام برداشت های خطاآلوده و غلو شده از واقعیات تاریخی بیفتیم که این دام، رویارویی با دشمن را سخت و دشوار می کند. اینکه توطئه دشمن را بیش از واقعیت های موجود نشان دهیم و از سویی دیگر، اندیشه اصولگرایی را که نسب از فلسفه امام خمینی (ره) می برد، متهم به اصناف آفات و ناکارآمدی کنیم، رویه ای مقبول نیست.  فضلی نژاد سپس به ارائه درک تاریخی از ناتوی فرهنگی پرداخت و در تحلیلی، آن را با شریط فعلی روشنفکری درکشور تطبیق داد و گفت که «روشنفکری دینی و روشنفکری سکولار ریشه در سنت ناتوی فرهنگی غرب دارند.»

خرید نیروی کار ناتوی فرهنگی از جامعه روشنفکران

پیام فضلی نژاد درباب «نیروی کار ناتوی فرهنگی در ایران معاصر» گفت: «دو تیپ روشنفکری برجسته در ایران معاصر وجود دارد که هم ریشه در سنت و میراث ناتوی فرهنگی دارند و هم به مثابه بخشی از نیروی کار پروژه ناتوی فرهنگی آمریکا علیه ایران خدمت می کنند. این دو تیپ، متشکل از روشنفکری دینی و روشنفکری سکولار است. هر دو دل به فروپاشی نظام جمهوری اسلامی بسته اند. هر دو تیپ، فرآیند فروپاشی ایدئولوژی اسلام سیاسی را دنبال می کنند. هر دو تیپ، به دنبال قهرمانی برای پیشبرد اصلاحات دینی و دمکراتیک در ایران می گردند و هر دو، دستورالعمل های ایالات متحده را برای انقلاب مخملی در ایران را مو به مو اجرا می کنند و در اردوگاه جنگ نرم با نظام جمهوری اسلامی به سر می برند. جنگ نرم روشنفکران  دارای دو صبغه و در دو سطح است؛ یکی فروپاشی ایدئولوزیک برای هدف نهایی فروپاشی از درون که روشنفکران دینی گزینه اجرایی آن هستند و دیگری پروژه دموکراتیزاسیون یا همان دمکراتیزه کردن ساختارهای سیاسی که به دنبال تحمیل و گسترش شاخصه های دموکراسی جفرسونی (آمریکایی) بر فرهنگ سیاسی ما می باشد و روشنفکران سکولار حامیان آن هستند. بنابراین، هر دو تیپ، اشتراکات فراوانی در هدف با یکدیگر دارند. روشنفکران دینی، به عملیات مداخله معرفت شناختی در ذهن و روان جامعه می پردازد، با مفاهیم فلسفی بیشتر سر و کار دارد و روشنفکران سکولار به عملیات مداخله ساختاری در نظام اجتماعی دست می زند و دلمشغول واکاوی تئوری های سیاسی است. روشنفکران دینی بیشتر صبغه علمی و فلسفی و آکادمیک (نظری) دارند و در پاتوق های دانشگاهی غرب لانه کرده اند و طایفه روشنفکران سکولار صبغه عمل گرایانه و سیاسی دارند و در بنیادهای پژوهشی آمریکایی کار می کنند.»

پژوهشگر موسسه کیهان  افزود: «هر دو جبهه به خرید نیروی کار روشنفکری محتاج و مشغولند؛ از این رو بنیاد اعانه ملی برای دموکراسی و خانه آزادی که بیشتر به دموکراتیزیسیون توجه نشان می دهند، بخشی از روشنفکران سکولار مانند حسین بشیریه و رامین جهانبگلو را خریده اند و دانشگاههای آمریکایی و انگلیسی چون هارواد، وست مینستر و... عده ای دیگر از روشنفکران مانند عبدالکریم سروش، محسن کدیور و... را به خدمت گرفته اند. بشیریه در بنیاد اعانه ملی روی پروژه های «گذار به دموکراسی در ایران» کار می کند و عبدالکریم سروش در دانشگاههای آمریکایی  اروپایی مانند هاروارد و بنیاد انگلیسی وست مینستر مشغول انجام پروژه «تجدید تجربه اعتزال در ایران» است. هر دو جبهه یک هدف غایی را دنبال می کنند و دل به مبارزه غیرخشونت آمیز و نافرمانی مدنی با جمهوری اسلامی ایران بسته اند تا نظام را دگرگون و انقلاب مخملی را محقق کنند.»

فضلی نژاد با بیان اینکه روشنفکران دینی و سکولار میراث دار شوالیه های جنگ سرد هستند، افزود: «تیپ روشنفکران دینی که اصلاح دینی را دنبال می کند، به دنبال یک مارتین لوتر یا اراسموس است و تیپ روشنفکران سکولار به دنبال یک گاندی یا مارتین لوتر کینگ است. هر دو تیپ، میراث دار پروژه ناتوی فرهنگی آمریکا در عصر جنگ سرد هستند و آراء آنان را تکرار می کنند که نمونه برجسته آن دلبستگی روشنفکران دینی به کارل پوپر و آیزایا برلین است که هر دو در زمره شوالیه های جنگ سرد بودند و ملقب به لقب سر و شوالیه از دربار ملکه انگلستان.»

دموکراتیزاسیون، اسم مستعار انقلاب مخملی است

فضلی نژاد با تاکید بر اینکه «دموکراتیزاسیون، اسم مستعار انقلاب مخملی است» گفت: «حزب دموکرات آمریکا هوادار پیشبرد دموکراتیزاسیون در ایران برای تحقق انقلاب مخملی است و جوزف بایدن که اکنون معاون رییس جمهور منتخب ایالات متحده است، به عنوان استراتژیست جنگ نرم با ایران خدمت کرده است. جوزف بایدن هنگامی که رییس کمیته روابط خارجی سنای آمریکا بود  در یکی از سخنرانیهای خود می گوید: دولت بوش باید به تمام سازمان های غیردولتی آمریکایی اجازه بدهد که به گروههای ایرانی مرتبط با جامعه مدنی، حقوق بشر، فرهنگی و خواهان دموکراسی کمک مالی کنند. پس از این سخنرانی، در بیست و پنجم دی ماه 1381 (15 ژانویه 2003) کمیسیون بودجه سنای آمریکا مبلغ 10 میلیون دلار را به این امر اختصاص می دهد. در هنگامه ریاست بایدن بر کمیته روابط خارجی سنای آمریکا، کاندولیزا رایس بارها توانست بودجه جنگ نرم با ایران را افزایش دهد و در هر سال مالی، متممی اقتصادی ارائه کرد که با حمایت بایدن، آن متمم ها تصویب شد. بایدن با 200 میلیون دلار اضافه بودجه برای پیشبرد پروژه دموکراتیزاسیون در ایران از طریق حمایت وزارت خارجه آمریکا از گروههای جامعه مدنی، زنان، کنش گران سیاسی و... موافقت کرد. بنابراین نباید از پیروزی باراک اوباما ذوق زده شویم، چرا که دموکرات ها همواره رویکرد جنگ نرم برای انقلاب مخملی را دنبال کرده اند.»

ضرورت تحلیل در مدل مقام معظم رهبری

وی با بیان «ضرورت درک تاریخی از ناتوی فرهنگی» و «فهم مدل تحلیلی مقام معظم رهبری» اظهار داشت: «نمی توان نام هر مفسده ای که در عالم امکان موجود است را ناتوی فرهنگی نهاد، بلکه باید برای درک تاریخی از این پدیده و یافتن مدلی تحلیلی که منطبق بر شاخص های ترسیم شده مقام معظم رهبری باشد، تاریخچه ناتوی فرهنگی را در جهان بازخوانی کرد. اینکه نام هر مفسده ای را ناتوی فرهنگی بگذاریم، با واقعیت وفق نمی کند و بلکه درک ما را از توطئه دشمن خطا آلوده خواهد کرد. ما محتاج درک واقعی از توطئه های دشمن هستیم.»

5 پایه تاریخی ناتوی فرهنگی

نویسنده کتاب «شوالیه های ناتوی فرهنگی» افزود: «البته ناتوی فرهنگی، خود سلسله وقایعی تکان دهنده است که بیش از نیم قرن است سیطره اش را بر جوامع مخالف ایالات متحده تحمیل کرده است. در شماره 20 نشریه رولینگ ستون در اکتبر 1977 فاش شد که سازمان سیا 400 روزنامه نگار آمریکایی را رسما به خدمت گرفته است که برخی از آنان شبکه سی بی اس ، روزنامه های میامی نیوز یا واشنگتن پست کار می کردند. دو ماه پس از این، روزنامه نیویورک تایمز نیز در گزارشی سه قسمتی فاش کرد که سیا مالکیت بیش از 50 شبکه خبری، روزنامه و مجله روشنفکری را در اختیار دارد. سال 2000 انتشارات نیو پرس کتابی را از خانم فرانسیس ساندرس منتشر کرد که پرده از روابط روشنفکران با سازمان های امنیتی آمریکا برمی داشت. روزنامه لس آنجلس تایمز نیز در روز 28 ژانویه 2001 مقاله ای را از دیوید گیبس منتشر کرد که سخن از اتحاد سازمان سیا و دانشگاههای آمریکایی می گفت و بسیاری از چهره های آکادمیک را شرکای رسمی سیا در دوره جنگ سرد نامید. از مجموع این گزارش های مستند و تحلیل اسناد سازمان جاسوسی سیا، 5 پایه تاریخی ناتوی فرهنگی استخراج می شود.»

اول: چتر فرهنگی و نظام معرفتی

فضلی نژاد با شرح «نخستین نطفه ناتوی فرهنگی» گفت: «مجموع این گزارش ها که مستند به اسناد سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده است، خبر از استفاده سیستماتیک سازمان سیا از روزنامه نگاران، هنرمندان، روشنفکران اروپایی و آمریکا در عصر جنگ سرد می داد. هر سه گزارش، نشان می داد که سیا از سال 1950 به این سو، برای شکستن هژمونی ایدئولوژی مارکسیستی در اروپا و آمریکا ابتدا نهادی را به نام کنگره آزادی فرهنگی در برلین ایجاد کرد. این کنگره که از روشنفکران هوادار سوسیال دموکراسی، سوسیالیست های مستقل و ضدشوروی، مارکسیست های سابق و... تشکیل شده بود، می کوشید تا یک چتر معرفتی را علیه ایدئولوژی مارکسیسم بسازد. افرادی چون آیزایا برلین که فلسفه دان بود، جرج اورول، آندره ژید و تنسی ویلیامز که رمان نویس بودند، در کنار آندره مالرو، دانیل بل، ریمون آرون و... در این کنگره فعال بودند. این روشنفکران شوالیه های جنگ سرد فرهنگی بودند و دو تن از آنان مانند آیزایا برلین و کارل پوپر که در ایران نیز شهره هستند، لقب سر را از دربار ملکه انگلستان دریافت کردند و در قامت یک شوالیه رسمی ظاهر شدند.»

دوم: رسانه ها و پروپاگاندای روانی

پژوهشگر موسسه کیهان رسانه ها را «دومین حلقه از زنجیره ناتوی فرهنگی» خواند و افزود: «روشنفکران یک نظام معرفتی علیه ایدئولوژی کمونیسم را ساختند و پرداختند و از سال 1960 این رسانه ها بودند که باید کارزاری روانی را پدید می آوردند. رادیو اروپای آزاد بر همین مبنا و با بودجه 10 میلیون دلاری سیا تاسیس شد تا به بسیج ناراضیان اروپای شرقی علیه اقتدار سیاسی شوروی در آن مناطق بپردازد. یک از خط مشی های رسمی این رادیو حمایت از جنبش همبستگی لهستان بود که کسانی چون آدام میچنیک و الکساندر اسمولار آن را رهبری می کردند. رهبران همبستگی که سرانجام با حمایت ایالات متحده لهستان کمونیستی را ساقط کردند، با شخصیت هایی مثل آگنش هلر که در مجارستان علیه مارکسیسم می جنگیدند، یک شبکه پنهان را تشکیل می دادند. دهها نشریه روشنفکری که برخی برآمده از حلقه روشنفکران منتقد در پارتیزان ریویو و حلقه نویسندگان نیویورکی بودند، تاسیس شد تا ارزش های به اصطلاح خیر آمریکایی را در برابر ارزش های شر شوروی تبلیغ کند. همه این فعالیت ها برای آن بود که اولا جلوی گسترش اندیشه های مارکسیستی در حوزه کشورهای اروپای شرقی و آمریکای لاتین که تحت سیطره فکری و سیاسی مارکسیسم بود گرفته شود و هم کمر قولهای چپ گرا شکسته شود.»

سوم: مولفه های هنری

فضلی نژاد استفاده از مولفه های هنری را «سومین پایه از پایه های تاریخی ناتوی فرهنگی» نامید و اظهار داشت: «شوروی در دوران اقتدار خود به مثابه یک قدرت اتمی، صاحب مکتبی زیباشناختی در عرصه هنر شد و آمریکا در پی آن بود تا این مکتب را که از تز «هنر برای تعهد اجتماعی» پیروی می کرد شکست دهد و تز «هنر برای هنر» را خلق کرد که تنها یک شعار دروغین بود. دربرابر تآثیر کمونیست هائی چون لوئی آراگون، پابلو پیکاسو، لوئی بونوئل ، پابلو نرودا ، برتولت برشت، هم فیلم های سینمایی هالیوود مانند فیلم مزرعه حیوانات و فیلم 1984 بر اساس نوشته های جرج اورول و فیلم پرده پاره آلفرد هیچکاک در غرب ساخته شد تا تصوری زیبا از رویای آمریکایی را به مخاطبان القاء کند و هم نمایشگاههای نقاشی مدرن، آوانگارد و آبستره و کنسرت های موسیقی کلاسیک در شهرهای اروپایی برگزار شدند تا تأثیر رئالیسم سوسیالیستی که برآمده از مکتب گورکی و شولوخوف بود را زائل سازند.

چهارم: کارگاهها و بنیادهای آموزشی

وی از برگزاری کارگاههای مخفی برای آموزش نافرمانی مدنی و مبارزات خشونت آمیز به عنوان «چهارمین پایه ناتوی فرهنگی» یاد کرد و گفت: «سازمان سیا ابتدا به صورت مخفی کارگاههای آموزشی را برای آموزش مخالفان ایدئولوژی مارکسیسم سامان داد و در دهه 1980 به بعد و در هنگامه ریاست جمهوری رونالد ریگان، بنیاد اعانه ملی برای دموکراسی (NED)  تاسیس شد تا به قول ویلیام کولبی، رییس وقت سیا، از این پس فعالیت های مخفی سازمان سیا به نحو علنی از طریق این بنیاد پیگیری شود. لوموند دیپلماتیک هم این بنیاد را بنیادی آبرومند برای فعالیت های مخفی سیا نام نهاده است. بنابراین، بنیاد اعانه ملی با هدف تقویت موسسات، جنبش ها و نیروهای دموکراتیک در سراسر جهان شکل گرفت و نهادهایی مانند خانه آزادی را ایجاد کرد تا بتواند روشنفکران هوادار آمریکا را در سراسر جهان شناسایی و تجمیع کند. در دوره جنگ سرد، در حالی که رادیو اروپای آزاد از جنبش همبستگی لهستان حمایت می کرد، ناراضیان مجار و لهستان، در کارگاههای مخفی سیا، روش های مبارزات غیر خشونت آمیز و نافرمانی مدنی را می آموختند. پس از تاسیس NED این کارگاهها به نحو علنی فعالیت های خود را آغاز کرد و اکنون هم در دبی به اپوزیسیون سیاسی ایران چنین روش هایی را می آموزند و در ایران هم روشنفکران عضو NED مانند حسین بشیریه و رامین جهانبگلو روش های نافرمانی مدنی و مبارزات غیرخشونت آمیز را برای انقلاب مخملی ترویج می کردند.»

پنجم: دانشگاههای آمریکایی و اروپایی

پژوهشگر مرکز پژوهش های موسسه کیهان «دانشگاههایی مانند هاروارد و کلمبیا را به عنوان شرکای پروژه ناتوی فرهنگی» تلقی کرد و ادامه داد: «فراموش نکنیم که مرکز امور بین المللی دانشگاه هاروارد در سه دهه گذشته زیر نفوذ مستقیم اندیشه های جین شارپ، پدر انقلاب های مخملی دنیا، قرار داشت و وی سالها ریاست این مرکز را برعهده داشت و امروز نیز کلنل رابرت هلوی، دستیار شارپ در انقلاب های مخملی، به عنوان پژوهشگر ارشد در آنجا حضور دارد. دانشگاه هاروارد، سالها روی پروژه مبارزات غیرخشونت آمیز و نافرمانی مدنی مطالعه و پژوهش کرده است و مرکز نظریه پردازی برای انقلابهای مخملی است. پروژه بازتولید مهاتما گاندی به عنوان رهبری برای مبارزات غیرخشونت آمیز به نفع آمریکا علیه کشورهای سرکش، در هاروارد پایه گذاری و تعقیب شد. این ها نیز میراث ناتوی فرهنگی در عصر جنگ سرد بود. روز 28 ژانویه 2001، دیوید گیبس در روزنامه لس آنجلس تایمز مقاله ای را نوشت با تیتر اندیشمندان و جاسوسان: سکوتی که فریاد می زند. این مقاله نشان می داد که دانشگاههای هاروارد، کلمبیا و نیویورک زیر نفوذ مستقیم سیا اداره می شوند و حجم وسیعی از متون علمی و کاربردی درباره جنگ روانی در چنین دانشگاههایی پدید آمد. گیبس در افشاگری خود به رابطه تنگاتنگ سیا با نهادهای علوم اجتماعی ایالات متحده اشاره می کند و می گوید اندیشمندان اجتماعی و سیاسی مانند رابرت جرویس استاد دانشگاه کلمبیا و رئیس سابق انجمن علوم سیاسی آمریکا، جوزف نی استاد دانشگاه هاروارد، برادفورد وسترفیلد استاد دانشگاه ییل و دیگران،کاملا به رابطه خود با سیا واقف بودند.»

سقوط روشنفکری مستقل و متعهد

نویسنده کتاب «شوالیه های ناتوی فرهنگی» با نتیجه گیری از پنج پایه تاریخی ناتوی فرهنگی گفت: «ناتوی فرهنگی در دوره جنگ سرد، رقابت سایه وار سرویس های جاسوسی شرق غرب بود در 5 حوزه فرهنگ (به معنای اعم)، هنر، رسانه و بنیادها و دانشگاهها برای مبارزات غیرخشونت آمیز. هنگامی که شوروی و آمریکا پذیرفتند که نباید حوزه نفوذ سیاسی یکدیگر را در جهان مورد حمله نظامی قرار دهند، این جنگ سایه ها شکل گرفت و هر دو طرف به خرید نیروهای کار روشنفکری مشغول شدند. دورانی پدید آمد که دیگر روشنفکران نافذ، مستقل نبودند، تعهد و دغدغه های مستقل، ارجی نداشت. این جنگ سایه های در پنج حوزه، سلسه وقایعی بود که اولا به فروپاشی ایدئولوژی مارکسیسم در شوروی انجامید و ثانیا انقلاب های مخملی را در اروپای شرقی سبب شد که زنجیره آن به کشورهایی مانند اوکراین و گرجستان نیز رسید. بنابراین می بینیم که پس از جنگ سرد هم، همین رویه ادامه یافت. بدین معنا که روشنفکران به تحکیم نظم موجود جهان تک قطبی مدد می رساندند و پدیده ناتوی فرهنگی را با اتکاء به پدیدآوردن انقلاب های مخملی ادامه یافت.»

درک خطاآلوده از ناتوی فرهنگی

عضو مرکز پژوهش های موسسه کیهان با رد نظریه هایی که می خواهند نشان دهند ناتوی فرهنگی، لیبرالیسم و سکولاریسم را پایه گذاری کرده است، افزود: «این همان درک خطاآلوده ای است که از آن سخن می گویم. شما پدیده ای کلان تر به نام ماسونیسم را نبینید و بیایید آن را تنزل دهید. ناتوی فرهنگی البته پدیده ای غول آساست که من به شخصه دو سال است روی آن مطالعه می کنم، اما پدیده های غول آساتری هم هست به نام ماسونیسم و فراماسونری که کمتر از آن سخن گفته می شود و مولود لیبرالیسم بوده است. لیبرالیسم، پلورالیسم، جامعه مدنی و... از قرن 16 میلادی به این سو، در لژهای ماسونی و قلعه های ماسونی چون قلعه فراماسونری کارولینای جنوبی شکل گرفت و این ها خود ایدئولوژی های دگمی هستند که در سر سلسله دکترین سلطه غرب طبقه بندی می شوند و در هر عصر از یک پدیده برای استیلای خود بر جهان مدد می گیرند. یک روز، از پدیدههای نظامی و یک روز از مولفه های نرم. مادر ناتوی فرهنگی، فراماسونری است که لیبرالیسم را ساخته و پرداخته است.»

از فروپاشی ایدئولوژیک تا انقلاب مخملی

فضلی نژاد در «تعریف ناتوی فرهنگی» اظهار داشت: «ناتوی فرهنگی با بهره گیری از فرهنگ، هنر، رسانه، بنیادها و دانشگاهها اول پدیده فروپاشی ایدئولوژیک را محقق می کند، بدین مفهوم که ایدئولوژی های رقیب با رویای آمریکایی را از حجیت و اعتبار در اذهان عمومی می اندازد. در میان فلاسفه غربی مشهور است که کارل پوپر با کتاب جامعه باز و دشمنان آن کمر مارکسیسم را خم کرد و این تحلیلی چندان بی راه نیست. ناتوی فرهنگی از دوره جنگ سرد، بیشترین استفاده ابزاری و سیاسی را از فلسفه کرد برای فروپاشی ایدئولوژی رقیب و سپس با اتکاء به فرآیند دموکراتیزاسیون می کوشد تا نظام های سرکش علیه ایالات متحده را ساقط کند. فروپاشی ایدئولوژیک هم مقدمه فروپاشی فیزیکال یک نظام است و دموکراتیزاسیون، اسم مستعار انقلاب های مخملی است. امروزه، بنیادهایی مانند بنیاد اعانه ملی برای دموکراسی، خانه آزادی، موسسه آلبرت انیشتن، موسسه چند حزبی هلند، موسسه هیفوس، موسسات جرج سوروس و... مدعی اند که برای ارتقاء دموکراسی در جهانی و دمکراتیزه کردن جوامع جهان سوم تلاش می کنند. این درک تاریخی و چهارچوب مفهومی ناتوی فرهنگی است. مواد مخدر و گسترش آن سیاه و شوم و مذموم است، اما در این چارچوب که مستند به اسناد تاریخی درباره ناتوی فرهنگی است، نمی گنجد. بنابراین تا دایره مفهومی ناتوی فرهنگی بر اساس مدلی که مقام معظم رهبری ارائه کرده اند، تبیین نشود، ما با درکی خطاآلوده روبرو هستیم. ما باید با هر مفسده ای مبارزه کنیم، با هر اندیشه ای که زاویه با اسلام و اندیشه امام خمینی (ره) و رهبری دارد، مبارزه کنیم، اما باید هر مفسده را در مدل مفهومی خودش ببینیم تا بتوانیم راهبرد مبارزاتی خود را ترسیم کنیم. این آموزه را امام خمینی (ره) به ما آموخت که در جهان معاصر دشمن شناسی جامع و مانع داشته باشیم و با هر پدیده به مقتضای ذات آن روبه رو گردیم.»

تغییر ماهیت ناتوی فرهنگی غرب

پیام فضلی نژاد ماهیت ناتوی فرهنگی پس از جنگ سرد را متفاوت خواند و گفت: «رقابت ناتوی فرهنگی در عصر جنگ سرد با مارکسیسم، ماهیتا یک رقابت سکولار بود، چرا که لیبرالیسم و مارکسیسم هر دو ایدئولوژی هایی به غایت سکولار بودند، اما رقابت کنونی، رقابت با ایدئولوژی ای الهی است. آمریکایی ها پس از رویارویی با انقلاب اسلامی در سرگشتگی و سردرگمی محض به سر می بردند و فرانسیس فوکویاما در سال 1366 گفت که مشکل ما این است که هرچه بیشتر به دنبال نابودی شیعه می رویم، شیعه زنده تر می شود. آنان با محاسبات جنگ سرد با مارکسیسم به سراغ مبارزه با فلسفه انقلاب اسلامی ایران آمدند، اما ناکام ماندند. اگر می بینید آمریکایی ها اکنون التزام صوری به یک صورت مذهبی نشان می دهند، بدین دلیل است که کوشش می کنند تا اسلام سیاسی را نابود کنند. از این روست که ایالات متحده، مسلمانان لیبرال و لیبرالیسم اسلامی را هم حمایت می کند و در گزارش های وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) روشنفکران دینی ایران به مثابه شرکاء بالقوه آمریکا به شمار می آید.»

سخنرانی پیام فضلی نژاد که از ساعت 10 صبح روز جمعه، 17 آبان ماه 1387 در تالار حافظ دانشگاه ملایر آغاز شد، در ساعت 20/12 ظهر پایان یافت و پس از آن دانشجویان پرسش های خود را با وی در میان گذاشتند. فضلی نژاد پیش از این نیز در در جمع دانشجویان دوره آموزش تخصصی مهارتهای رسانه ای سازمان بسیج دانشجویی در اردوگاه سید الشهدا(ع) آبعلی نیز به تبیین «جغرافیای ناتوی فرهنگی در ایران» پرداخته بود.

«همایش ملی ناتوی فرهنگی» با مشارکت وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، سازمان بسیج دانشجویی کل کشور، اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان کل کشور و دانشگاه ملایر برگزار شده بود .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد